پاسخ به نامه خانم میلیشیا(همسر مصطفی تاج زاده)به خانم زهرا حدادعادل که درآن اظهاراتی کذب خطاب به وی

آیا شایسته مقام معلمی هستی؟
خانم میلیشیا حتما بخواند!
 
در نامه ات سخن از به رخ کشیدن تاریخ گفته ای و ضرورت یادآوری درسهای آن. اما نگفتی که اگر تاریخ آئینه عبرت است چرا برای من و خویشانم نباشد!

در پی انجام پروژه نامه پراکنی فتنه گران به بعضی چهره ها خانم میلیشیا (همسر مصطفی تاج زاده)نامه ای به خانم زهرا حداد عادل نوشته است و در آن اظهاراتی کذب خطاب به وی داشته است. متنی که در زیر آمده پاسخ یکی از همکاران سابق فخرالسادات محتشمی پور(خانم میلیشیا)به وی می باشد:

سخن در باب معلمی کاریست سهل اما ممتنع، که تنها از عهده اقالیم صدق و وفا برآمده و ننگ دروغ و ریا بر آن وصله ای است ناچسب.
اما معلم کیست و معلمی را چه کسی سزاست؟ آیا معلمی حرفه و شغلی است برای بهره گیری از وجاهت آن در اجتماع، یا عملیست پیامبرگونه در راستای تبیین ولایت مداری و عدالت محوری و حذر از زیاده گویی و فزونی طلبی؟
اگر بنا به پاسخ گویی به سیاق مرسوم منور الفکران وطنی باشد، باید جواب را به ماکس وبر حواله داد. همان که روح سرمایه داری را در کالبد اخلاق پروتستان دمید تا سرمایه داری را پیوندی زند با مسلک مارتین لوتر و بنماید که روح سرمایه داری می باید مشوق نگاهی کاسب کارانه به فعالیت های اجتماعی و حتی عام المنفعه باشد و در این راه چه باک، که نوکیشان پروتستان که نیم نگاهی به آسمان داشتند و دستانی در خاک، وداع ملکوت کنند و رتق و فتق امور خاک را بر آن برتری دهند، معلمی را صنف خود کنند و مرامش را محملی برای ارتزاق.
اما مایی که نه پروتستانیم و نه سرمایه دار، چکارمان با وبر و امثال اوست. به ما آموخته اند که معلمی شغل انبیاست و معلم، نوری است از همان جنس. اگر معلم می آموزد و آموزاند برای این است که عمرش را وقف خدمت به صلاح و سعادت کرده، نه آنکه از این رهگذر در پی کسب منافع و منابعی باشد برای خویشان و یاران و «جانان» خود.
معلم می آموزاند که باید حق را ارج داد و فراتر از آن را نطلبید.
معلم می آموزاند، نه برای اینکه در پس خدمت خود غرض و مرض های آینده اش را پاسخ چاره ای بیابد! او می آموزاند تا بفهماند که سره از ناسره و حق از باطل را چگونه باید تشخیص داد.
او اگر روزگاری درس تاریخ داد و ندانست که سنت الهی بر استمرار حق و اضمحلال باطل و دروغ است، باید بداند که روح حاکم بر تاریخ را ندانسته و خود را مدیون نسلها کرده است.
خانم میلیشیا
معلمی شغلی است پرمشقت اما عزیز و محترم، که اطلاقش به کسانی که حرمت آن را نگه داشته و دامنشان را از ننگ طمع ورزی مصون بدارند، رواست.
حال شما خود بگو که شایسته مقام معلمی هستی؟ شما که چشم بر تخطی آشکار بستگان و خویشان و نزدیکان خود می بندی و همگان را در مقابل خویش تصور می کنی تا ترحمی حقارت آمیز را به خود جلب کنی شایسته مقام معلمی هستی؟
شمایی که اندک سالهای تدریست را وسیله زیاده طلبی و زیاده خواهی های نامعقولت کرده ای، چگونه می توانی معرف شایسته ای برای شناساندن مقام معلمی باشی؟
خانم محتشمی پور
شما برای دانش آموزی که روزگاری شما را امین و محرم خود می دانست، نامه ای پر عتاب و عقاب می نگاری و جزئی ترین درد دل های نوجوانی اش را فاش می گویی و در آخر آرزوی رستگاری می کنی. به راستی که چه پر تناقض و درشت سخن برزبان می رانی و توهماتت چه عجیب لجامت را گیسخته است.
معلم تاریخ دیروز!
آیا ندیدی که ریشه انحرافات و لغزشهای تاریخ در بی عدالتی هاست؟ بی عدالتی هایی که سست بنیان های زمانه را بر آن می دارد تا برای رفاه خویشان خود چشم بر حقیقت حق ببندند و با سفسطه گویی های ملال آور، راه االتقاط را پی بگیرند.
سخن از مجاهدت های سرور زنان دو جهان گفته ای و فراموش کرده ای که آن نفس پاک و منزه، جان گران سنگشان را نه در راه وفا به عهد خویشاوندی، که در راه دفاع از ولایت نثار کرد.
در حالی سخن از پاره تن آخرین فرستاده خداوند گفته ای که ای کاش، قطره ای از حیا آن بانوی الهی بر وجودت می چکید تا بی حیایی را در نوشته های خود به حد اعلی نمی رساندی.
سخن از دخت پیامبر اسلامی گفتی و شرط امانت در تاریخ نگه نداشتی و به قلم عنان گسیخته تند و تیزت که عادت بر یکه تازی و یکه گویی دارد مجال دادی تا راست و دروغ، ریا و خضوع را در هم آمیزی و مدعی «امنیت به تارج رفته» و «آرمان های به غفلت سپرده شده» شوی. غافل از اینکه ما و شما و دانش آموزان دیروزت جملگی شاهد آن بودیم که چگونه فتنه گران امنیت را از این دیار ربودند و مال و جان و ناموس و امنیت مردم را مورد هجمه عصیانگرانه خود قرار دادند. همان تلاطم و غلیانی که شما و همسر «جانت»! گردآورندگان هیزمش بودید.
خانم میلیشیا
در نامه ات سخن از به رخ کشیدن تاریخ گفته ای و ضرورت یادآوری درسهای آن. اما نگفتی که اگر تاریخ آئینه عبرت است چرا برای من و خویشانم نباشد!
گفتید «می توان در خانه شاهان پیامبرگونه و خدایی زیست». اما نگفتید که آیا در خانه منافقان نیز می توان پاک و خدایی بود؟ البته پاسخ، کاملا روشن است زیرا منافقان از کفار و پادشاهان ستمکار تاریخ پست ترند و این وعده ی صاحب عزت و جلالی است که منافقان را در دو دنیا خوار و ذلیل خواهد نمود.
معلم دیروز و خانم میلیشیای امروز!
از «عاقبت ستمگرانی که در زمین خدا فساد می کنند» سخن به میان آورده ای که چه زیبا و به موقع بود این کلام؛ چرا که تاریخ پر است از «وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ» هایی که جز دوزخ خداوند متعال جایگاه نداشته و ندارند.
و در آخر از شما می خواهم تا سوره تبت را با توجه بیشتری تلاوت کنی:بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ/ تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ ﴿۱﴾ /مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ ﴿۲﴾ /سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ ﴿۳﴾ / وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ ﴿۴﴾ / فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ ﴿۵﴾
محبوبه.م- همکار سابق شما در مدرسه فرهنگ

تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۰

کد مطلب:در سایت تحلیلی ندای انقلاب ۲۹۴۳۰

باز هم درد دل امام ما با ...

سخنان هنجار شکن و توهین آمیز عماد افروغ در برنامه پارک ملت در ۲۵ دی ماه سال ۹۰ نسبت به ولایت مطلقه فقیه باعث تعجب بیش از پیش ولایت مداران گردید

و بر همگان است تا با نشان دادن اعتراض خود به انحاء مختلف مانع هتک حرمت های این چنینی در رسانه ملی نسبت به مقدس ترین پاییه این انقلاب یعنی ولایت فقیه شوند و نسبت به روشنگری در این رابطه اقدام فرمایند و انشاءالله در این سنگر ولایت را تنها نگذارند .

لازم به ذکر است برخی از سایت ها با تغییر واقعیت کلمات ایشان را به نحو دیگر انعکاس داده اند که لازم است جهت تحلیل دقیق سخنان ایشان فیلم برنامه را باز نگری کرده تا همگان بدانند که عماد افوغ با چه بغضی نسبت به انقلاب و آرمانهای آن موضع گیری و سیاه نمایی نموده است این عماد افروغ همان عمادی است که در انتخابات ۸۴ بی پروا به عنوان یک کارشناس انقلابی در مناظرات شرکت کرده و به دفاع از رئیس جمهور مکتبی و انقلابی کشور پرداخت اما شش ماه پس از آن شاید به علت عدم معرفی ایشان به عنوان وزیر از سوی ریئس جمهور با بغضی که نسبت به احمدی نژاد پیدا کرد به تخریب شدید دولت پرداخت و ۴سال پس از آن به تخریب نظام مقدس جمهوری اسلامی مشغول شد تا جایی که سخنان وی مورد توجه رسانه های غربی و ضد انقلاب قرار گرفت .

در ادامه برای روشن شدن مطلب بخشی از اهانتهای ایشان به حاکمیت اسلامی و مقام عظمای ولایت در برنامه پارک ملت یک شنبه شب ۲۵ دی ماه ۱۳۹۰ تقدیمتان میگردد :

۱ - ایشان تاکید داشتند از کلمه حاکمیت که نمادش ولی فقیه است استفاده کند و اشاره ای به دولت یا قوا ننمودند.

۲ - دیکتاتور نشان دادن حاکمیت فعلی در جامعه و اعلام اینکه اگر کسی بگوید فضای جامعه باز است و می شود نقادی کرد این طنزی بیش نیست .

3 - با آوردن روایاتی از امیرالمومنین و سخنانی از امام (ره) سعی داشتند این مطلب را القاء نمایند که شرایط آن بزرگواران شرایط نقادی و شرایط فعلی شرایط دیکتاتوری است.

4 - ایشان از مراجع عظام میخواهند که رهبری را نسبت به نظرات فقهی و حکومتی اش مورد سوال و نقد قرار دهند.

۵ - افروغ در ادامه با تردید افکنی نسبت به نحوه اداره حاکمیت گفت مردم و علما باید اطمینان پیدا کنند که جامعه بصورت فقهی اداره می شود .

۶ - ایشان از حوزه های علمیه می خواهند مانند قبل از انقلاب در مقابل حاکمیت بایستند ( غافل از اینکه حاکمیت قبل از انقلاب حاکمیت طاغوت بود و حاکمیت فعلی حاکمیت ولی فقیه عادل است ) .

۷ - ایشان اعلام می کند اگر مردم رهبری را نخواهند رهبر مشروعیتش را از دست می دهد(غافل از آنکه مشروعیت دست خداست و مقبولیت را مردم تعیین می کنند مانند عصر امیرالمومنین با آنکه مردم مقبولیت را به علی (ع) ندادند ولی مشروعیت امام باقی بود) .

۸ - ایشان ساختار خبرگان رهبری رامورد انتقاد قرار داده و می گوید چون سیاست مدار و اقتصاد دانی در میان آنان نیست پس نمی توانند به این ابعاد رهبری نظارت کنند و رهبری را مورد نقد قرار دهند ( غافل از آنکه فقهای خبرگان رهبری از علمای بلاد بوده و کسانی می باشند که اقتصاد اسلامی را آشنا بوده و سیاست را نه در کتابهای درسی بلکه در کوران حوادث انقلاب از دهه چهل تا کنون فرا گرفته اند).

۹ - افروغ در پایان اعلام می کند اگر نظارت بر کسی نباشد به دیکتاتوری و انحراف کشیده می شود ( وی با زیرکی تمام با توجه به مقدمه بالا که گفته است خبرگان رهبری نمی تواند نظارت بکند و ابزار نظارتی را در دست ندارد رهبری معظم انقلاب را دیکتاتور و فرار کننده از نقد نشان می دهد).

و تعجب این است که تمام این مدت آقای شهیدی مجری برنامه فقط به سخنان وی گوش می داد و تائید می نمود !!!

پیامک برنامه پارک ملت جهت اعلام برائت از این برنامه دشمن شادکن ۲۰۰۰۰۱۲۰

بقیه شو خودت میدونی... !

خیلی وقتها...

 خیلی از حرفهام تو گلو حبس ...

 واگر تودلت حرفی باشه و نتونی بگی پشیمون ...

چراکه دنیا خیلی کوچیکه

وعمرکوتاه

وممکن اون برای همیشه از کنارت ...

مواظب باش تا بزرگترامون ...

بلندشو ، دست بابا و مامان ...

بی شک هنرمندترین این آدم ها خانم میلیشیا است.زنی متوهم و غرق شده در آئینه خودساخته.

عجیب است حکایت برخی آدم ها.آدم هایی که در هر زمان و هر برهه هنرشان تنها یک تعویض است. تعویض ماسک ها و نقاب ها.

به گزارش ندای انقلاب بی شک هنرمندترین این آدم ها خانم میلیشیا است.زنی متوهم و غرق شده در آئینه خودساخته.
توهم امروز او که بی گمان ضد خردی محض است،هر روز او رابه کنار آئینه می کشاند.نقشه را که برای تخریب مرور می کند دست به انبان نقابش می کند و بنا به ضرورت،ماسکی را بر چهره می زند.
روزی مادر همگان می شود،روزی الهه عشق و دگر روز هیئتی و روزی دگر، دگر اندیش. واما امروز او نقاب آموزگار به چهره زده است.
برای خانم میلیشیایی که برای رسیدن به مقصودش ننگ و انگ را به حد اعلایش می رساند دروغزنی و تهمت ابزار کارش است.پس بی سبب نیست که او امروز سر در خانه دیگران می کند و خود را معلم می نامد تا با این نقاب نیز به دروغگویی و ایفای نقش بپردازد.
او این بار فرزند حداد عادل را خطاب قرار می دهد و او را بر پدر و شوهر می شوراند.او را آسیه می خواند و ازاو می خواهد که علیه فرعون باشد!
این اظهارات اما در حالی از سوی خانم میلیشیا صورت می گیرد که تو گویی این الهه عشق مغروق در شوهر فتنه گرش تدبیر را در نقابی می جوید که لااقل بدترین آموزگار برای فرزندانش بوده است.
او در حالی از رسالت معلمی برای خود سخن به میان آورده که ساحت این شغل شریف را به غفلت های خود آلوده ساخته که اگر جز این بود حاصل آموزش هایش حداقل و کاملا بارز در فرزندانش تجلی می یافت.
شاید سخت باشد گفتنش اما ایکاش فرزندان خانم میلیشیا و همسرجان باور به حساب و عقاب داشتند و مشق عشق در خانه بیگانه نمی کردند.کاش معلمی خانم میلیشیا واقعیت داشت و او غلط های فرزندانش را گوشزد می کرد.چه می شد که او خط می کشید بر خواسته ها و کرده های فرزندانش در دفتری که آنان تعامل اجتماعی می نامندش،تعاملی ای که ارتباط میان فردی حداقلش بود.
بی شک خانم میلیشیا بهره ای از آموزگاری نبرده است که اگر برده بود به سخن معصوم باور داشت که اگر کسی تلاش کند که تا ننگ بر مومن و مومنین نثار کند خداوند ولایتش را به شیطان خواهد سپرد.
خانم میلیشیا کمی دقیق شو تا ببینی نقش آفرین کدامین ولایتی!